واقعه سقیفه بنیساعده
تاریخ صدر اسلام |
---|
شخصیتها |
پیامبر اسلام(ص) • ابوطالب • حضرت خدیجه(س) • حضرت علی (ع) • حضرت فاطمه(س) |
جنگها: غزوهها و سریهها |
جنگ بدر • جنگ احد • غزوه بنینضیر • غزوه خندق • غزوه بنیقریظه • صلح حدیبیه • غزوه خیبر • فتح مکه • غزوه تبوک • • |
شهرها و مکانها |
مکه • شعب ابیطالب • مدینه • طائف • مسجد قبا • مسجدالنبی • سقیفه بنیساعده • خیبر • قبرستان بقیع |
حوادث |
بعثت • هجرت به حبشه • لیلة المبیت • هجرت به مدینه • صلح حدیبیه • حجة الوداع • واقعه غدیر • سقیفه • سپاه اسامه |
مفاهیم مرتبط |
اسلام • انصار • مهاجرین • تشیع • حج • قریش • بنیهاشم • بنی امیه • جاهلیت |
واقعه سقیفه بنیساعده نخستین واقعه پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) در سال ۱۱ق بود که در آن ابوبکر بن ابیقُحافه به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد. پس از وفات حضرت محمد(ص)، امام علی(ع) و برخی دیگر از صحابه مشغول تدارک مراسم تدفین وی بودند، در همان زمان عدهای از انصار به رهبری سعد بن عباده بزرگ قبیله خزرج، در سقیفه بنیساعده جمع شدند تا برای انتخاب رهبر پس از پیامبر(ص) تصمیم بگیرند.
به نظر برخی تاریخنگاران، این اجتماع انصار، فقط برای تعیین حاکمی برای شهر مدینه بوده است؛ اما با ورود برخی از مهاجران به جلسه، مجادلات به سمت تعیین جانشین پیامبر برای رهبری تمام مسلمانان تغییر مسیر داد و در نهایت، با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت شد. بنابر نقل منابع تاریخی، به جز ابوبکر که از طرف مهاجران سخن میگفت، عمر بن خطاب و اَبوعُبَیده جَرّاح نیز در سقیفه حاضر بودهاند.
اهلسنت برای مشروعیتبخشی به حاکمیت و خلافت ابوبکر به اصل اجماع استناد کردهاند. این در حالی است که به نوشته تاریخنگاران انتخاب ابوبکر مورد پذیرش عمومی نبوده است. پس از این واقعه افرادی مانند حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، فضل و عبدالله پسران عباس عموی پیامبر و نیز برخی اصحاب معروف پیامبر مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن عمرو، زبیر بن عوام و حذیفة بن یمان به برگزاری شورای سقیفه و نتیجه آن اعتراض کردند. شیعیان واقعه سقیفه و نتایج آن را بر خلاف سخنان پیامبر(ص) مبنی بر جانشینی امام علی(ع) بهویژه در غدیر خم، میدانند.
در منابع تاریخی واقعه سقیفه گزارش شده است. همچنین آثاری نیز برای بررسی و تحلیل آن نوشته شده است. همچنین مستشرقانی مانند هنری لامنس، کایتانی و ویلفرد مادلونگ در تألیفاتی به نقل و بررسی واقعه سقیفه پرداختهاند. کتاب جانشینی حضرت محمد(ص) اثر مادلونگ و نظریه مثلث قدرت از هنری لامنس از معروفترین آنها هستند.
محل واقعه
سقیفه مکانی به شکل سکو یا سایبان بوده است که طوایف عرب برای مشورت در تصمیمات عمومی، در آن جمع میشدند. سقیفهای که پس از رحلت پیامبر(ص) برخی از مهاجران و انصار در آن گرد آمدند، متعلق به تیره بنیساعده از قوم خزرج ساکن در مدینه، که پیش از هجرت پیامبر، جلسات این گروه در آن محل تشکیل میشد. این مکان پس از ورود پیامبر به مدینه، به مدت ده سال (تا زمان رحلت پیامبر)، عملا کاربری خود را از دست داد و در هنگام تجمع مهاجران و انصار برای تعیین جانشین حضرت محمد(ص) دوباره تجمعی در آن پدید آمد.
شرح واقعه
به گفته ویلفرد مادلونگ (زاده ۱۹۳۰م) اسلامشناس آلمانی، روایت اصلی درباره اجتماع در سقیفه بنیساعده به عبدالله بن عباس از عمر بن خطاب برمیگردد. تمام روایات دیگر از این اطلاعات استفاده کرده یا از آن مایه گرفتهاند. این روایات را، با اندکتغییری در سلسله راویان مختلف، ابنهشام، محمد جریر طبری، عبدالرزاق بن همّام، محمد بن اسماعیل بخاری و ابن حنبل نقل کردهاند.
به دنبال اطلاع عمومی مسلمانان مدینه از وفات پیامبر اسلام(ص) عدهای از انصار برای تصمیمگیری درباره وضعیت خود و همچنین چارهجویی درباره مسئله جانشینی رسول خدا، در سقیفه بنیساعده گرد آمدند. مطابق منابع تاریخی در آغاز این جلسه سعد بن عباده، بزرگ قبیله خزرج بهخاطر شدت بیماری بهواسطه فرزندش با جمعیت سخن گفت. وی با ذکر دلایلی جانشینی پیامبر اسلام را حق انصار دانست و آنان را به گرفتن اداره امور دعوت نمود. حاضران سخنان وی را تأیید کرده و اعلام نمودند که سعد را بهعنوان حاکم بر خود انتخاب نموده و تأکید کردند که بر خلاف نظر وی کاری انجام ندهند. اما برخی از حاضران احتمال مخالفت مهاجران با این تصمیم را مطرح کردند و امکان عدم تسلیم آنان در برابر تصمیم این جمع را دادند. این احتمال پیشنهاد انتخاب امیری از انصار و امیری از مهاجران را در پی داشت.
گزارش این اجتماع و علت برپایی آن به ابوبکر بن ابیقحافه و عمر بن خطاب رسید و این دو به همراه ابوعبیده جراح به سقیفه رفتند. با ورود آنان به این جمع، ابوبکر با جلوگیری از سخنرانی عمر، ابتکار عمل را در دست گرفته و طی سخنانی به برتری مهاجران و اولویت قریش برای جانشینی پیامبر پرداخت. این سخنان با مخالفت و موافقت حاضران مواجه شده و برخی نیز به شایستگی علی(ع) و عدم بیعت با غیر از او اشاره کردند؛ ولی در نهایت ابوبکر، عمر و ابوعبیده را بهعنوان افراد شایسته برای این مقام معرفی کرد. این دو تن طی سخنانی با پیشنهاد ابوبکر مخالفت کردند.
به گزارش تاریخ طبری (نوشته شده در ۳۰۳ق)، عمر بن خطاب درباره این لحظات گفته است: در این لحظه سروصدا و همهمه حاضران از هر طرف برخاست و سخنان نامفهوم از هر گوشه شنیده میشد، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم گسیختگی شیرازه کار ما بشود. این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ اما پیش از آنکه دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی از رقبای سعد بن عباده، پیشدستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد.
پس از این اتفاق، هجوم حاضران در سقیفه برای بیعت با ابوبکر آغاز شد تا جایی که از شتاب افراد این احتمال وجود داشته است که سعد بن عبادۀ بیمار، زیر دست و پای آنها لگدمال شود. این جریان موجب درگیری تندی بین عمر، سعد و قیس بن سعد شد که این برخوردها با دخالت ابوبکر به پایان رسید.
مناظرات سقیفه
در محل سقیفه گفتگوهای بسیاری میان انصار حاضر و مهاجرانی که با تأخیر به آنان ملحق شدند، ردوبدل گردید که هریک به نوبه خود تأثیرگذار بود؛ ولی بیشترین تأثیر در سخنان ابوبکر و همراهانش بود. برخی از مکالمات برقرار شده در آن تاریخ از افراد زیر است:
- سعد بن عباده: وی عمدتاً در ابتدای جلسه و پیش از ورود ابوبکر و همراهانش سخن گفت و البته بهخاطر ناتوانیاش بر اثر بیماری، سخنان وی را فرزندش به جمعیت ابلاغ مینمود. اهم سخنان وی عبارتند از: ذکر مناقب و سابقه انصار، برتری آنان بر دیگر گروههای مسلمان، خدمات این جماعت به اسلام و پیامبر(ص) و رضایت پیامبر از انصار هنگام وفات. وی با این استدلالها انصار را شایستهتر برای جانشینی اعلام کرد و آنان را به اقدام برای به دستگیری زمام امور دعوت نمود و پیشنهاد انتخاب امیری از انصار و امیری از مهاجران را شکست و عقبنشینی میدانست.
- ابوبکر: سخنان وی تعیینکننده نتیجه این اجتماع بود. وی در چند نوبت سخنانی ایراد کرد که چکیده آنها چنین است: امتیاز مهاجران بر انصار از جمله پیشگامی آنان در تصدیق رسالت پیامبر(ص)، سبقت در ایمان و عبادت خدا، رابطه خویشاوندی و یا دوستی مهاجران با پیامبر؛ اولویت مهاجران برای جانشینی پیامبر به همین دلایل، مناقب و سابقه انصار و شایستگی و اولویت آنان برای تصدی مقام وزارت و نه حکومت، نهی مخالفت با جانشینی مهاجران.
- حباب بن منذر: وی دو یا سه نوبت در سقیفه سخن گفت که هربار سخنانش مشتمل بر تحریک و یا تهدید علیه مهاجران بهخصوص ابوبکر و عمر بود. وی در نوبتی باز هم پیشنهاد امیری از هر قوم را مطرح کرد.
- عمر بن خطاب: عمر بیشتر سخنانِ ابوبکر را تأیید و با استدلالهایی بر آن تأکید کرده است. برخی از این دلایل عبارتند از: قطعیت عدم مخالفت اعراب با جانشینی خانواده پیامبر، عدم امکان انتخاب دو امیر از هر یک از دو گروه، چراکه دو شمشیر در یک غلاف نگنجند.
- ابوعبیده جراح: وی در سخنی خطاب به انصار آنان را از تبدیل و تغییر دین و اساس وحدت مسلمانان، نهی کرده است.
- بشیر بن سعد: وی از قوم خزرج و انصار است. وی در چند نوبت استدلالهای ابوبکر و همراهانش را تأیید کرده و با الفاظی مانند ترس از خدا و عدم مخالفت با یک حق مسلم، انصار را از مخالفت با مهاجران منع کرده است.
- عبدالرحمن بن عوف: مقام و فضیلت افرادی مانند حضرت علی(ع)، ابوبکر و عمر را یادآوری کرده و انصار را فاقد چنین بزرگانی معرفی کرده است.
- منذر بن ابیارقم: وی از انصار است، او در سقیفه و در مقابل استدلالهای ابوبکر و عبدالرحمن بن عوف، علی(ع) را آن فردی معرفی میکند که تمام این ویژگیها را دارد و اگر برای بیعت گرفتن پیشقدم میشد کسی با وی مخالفت نمیکرد. سخنان منذر، با تأیید و اعلام موافقت برخی از انصار مواجه شد که فریاد زده و میگفتند فقط با علی(ع) بیعت خواهند کرد.
گروههای حاضر
بیشتر گزارشهای موجود در منابع اهلسنت پیرامون سقیفه بنیساعده از حضور و مشارکت سیاسی عموم مهاجران و انصار در این واقعه دارد، حال آنکه بسیاری از منابع از دو مرحله بیعت با ابوبکر یاد کردهاند که عبارتند از بیعت روز سقیفه و بیعت بقیه حاضران در شهر مدینه که روز پس از واقعه سقیفه اتفاق افتاده و از آن با عنوان بیعت عام یاد میشود؛
به گفته ویلفرد مادلونگ، از بین مهاجرین تنها ابوبکر، عمر و ابوعبیده در جلسه سقیفه حضور داشتند که امکان همراهی چند ملازم شخصی، اعضای خانواده و موالی این سه نفر نیز دور از ذهن نیست. همینگونه برخی محققان حضور سالم بنده آزادشده ابوحذیفه، را ذکر میکنند که از نخستین افرادی بود که در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد؛ هرچند هیچیک از منابع معتبر نخستین، درباره حضور وی سخنی به میان نیاوردهاند. منابع درباره حضور دیگر مهاجران حتی اصحاب مرتبه متوسط یا پایین غیر از این افراد، سخنی به میان نیاوردهاند. برخی محققان با استناداتی تصریح کردهاند که تعداد مهاجران حاضر در سقیفه بسیار کم بوده است.
معروفترین انصار حاضر در سقیفه به گزارش منابع عبارتند از: سعد بن عباده، پسرش قیس، بشیر بن سعد پسرعمو و رقیب سعد، اسید بن حضیر، ثابت بن قیس، منذر بن ارقم، براء بن عازب، حباب بن منذر.
ابنقتیبه با عبارت «اگر سعد یارانی برای جنگ با آنان مییافت بیشک باآنان مبارزه میکرد.»، کنایهای درباره عدم اجماع انصار ناشی از کم بودن تعداد افراد در اجتماع سقیفه دارد.
انگیزه انصار از تجمع در سقیفه
برخی تحلیلگران تجمع انصار در سقیفه را زاییده ترس از آینده و سرنوشتشان پس از رحلت رسول خدا(ص) میدانند؛ بهویژه که پس از فتح مکه از شکلگیری جبهه متحد قریش بهگونهای که موازنه را در آینده به ضرر آنها رقم زند، نگران بودند. طرفداران این نظریه احتمال اطلاع یافتن انصار از نقشهای طراحی شده توسط گروهی از مهاجران برای جانشینی پیامبر را نیز بیتأثیر نمیدانند.
بعضی دیگر از نویسندگان اجتماع سقیفه را نتیجه این مسائل میدانند:
- انصار بهواسطه فداکاریها و اهدای جان، مال و فرزندان خود در راه اسلام، این دین را مانند فرزند خود دانسته و برای حفظ آن کسی را شایستهتر و دلسوزتر از خود نمیدانستند.
- ترس انصار از انتقام قریش، به این علت که عمده سران این قوم در جنگهای پیامبر با شمشیر انصار کشته شده بودند. علاوه بر این پیامبر به آنان ظلم، جور و استبداد حاکمان را پس از خود وعده داده بود و انصار را در این موقعیت به صبر و تحمل دعوت کرده بود.
- احساس انصار مبنی بر اینکه قریش زیر بار سخن پیامبر درباره علی(ع) نخواهند رفت.
به نظر برخی دیگر، ابوبکر در مسجد خبر مرگ پیامبر(ص) را رسماً اعلام کرد و اجتماعی از عامه مردم مدینه اطرافش را گرفته و با او بیعت کردند. این جریان موجب شبههای در ذهن گروه انصار حاضر در مدینه مبنی بر جایز بودن تعیین خلیفهای از انصار، ایجاد کرد و در پی این تفکر اجتماع سقیفه واقع شد.
موضعگیری صحابه و بزرگان قریش
علی(ع)، اهلبیت پیامبر به همراه برخی از مهاجران و انصار با بیعت با ابوبکر مخالفت کردند که بنابر نقلهای تاریخی برخی از آنها عبارتند از: عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، براء بن عازب، ابی بن کعب.
برخی از این اصحاب و یا بزرگان قریش، در مواقع مختلف به صلاحیت نداشتن ابوبکر برای جانشینی پیامبر نیز اشاره کردهاند. بعضی از این اظهارات عبارتند از:
- فضل بن عباس در سخنانی، قریش را به اغفال و پردهپوشی متهم و اهلبیت پیامبر و بهویژه علی(ع) را برای جانشینی سزاوارتر اعلام کرد.
- سلمان فارسی در گفتگوهایش با مسلمانان بیعت سقیفه را خطا و آنرا حق اهلبیت پیامبر شمرده است.
- ابوذر غفاری روز واقعه در مدینه نبود و پس از ورود به شهر از خلافت ابوبکر مطلع شد. بنابر منابع، وی بهطور اختصاصی همان بَدو اطلاع از واقعه و نیز در عهد عثمان بن عفان، از حقانیت اهلبیت برای جانشینی پیامبر سخن گفته است.
- مقداد بن عمرو رفتار مسلمانان در تبعیت از تصمیمات سقیفه را شگفتآور خوانده و به حقانیت امام علی(ع) تصریح کرده است.
- عمر بن خطاب در سال آخر زندگیاش، در خطبهای عمومی گفت: «بیعت با ابوبکر لغزش و اشتباهی بود، که انجام گرفت و گذشت، آری، چنین بود، ولی خداوند مردم را از شرّ آن لغزش حفظ فرمود، هرکس به این شکل در انتخاب خلیفه عمل نمود او را بکشید.»
- ابوسفیان که توسط پیامبر برای کاری بیرون از مدینه فرستاده شده بود پس از ورود به مدینه و آگاهی از وفات پیامبر و بیعت سقیفه درباره واکنش علی(ع) و عباس بن عبدالمطب سؤال کرد. با اطلاع از خانهنشینی این دو نفر گفت: «به خدا سوگند، اگر برای ایشان زنده بمانم، پایشان را بر فراز بلندی رسانم.» وی اضافه کرد: «من گرد و غباری میبینم که جز بارش خون، چیزی آن را فرو ننشاند.» به گزارش منابع، ابوسفیان با ورود به مدینه اشعاری در حمایت از جانشینی علی(ع) و نیز در نکوهش ابوبکر و عمر خوانده است.
- معاویة بن ابیسفیان در نامهای به محمد بن ابیبکر (در سالها پس از واقعه سقیفه)، گفته است: «... پدر تو و فاروقش عمر، اولین کسانی بودند که حق علی(ع) را غصب کردند و با وی مخالفت نمودند. این دو، دست اتفاق به یکدیگر دادند؛ سپس علی(ع) را به بیعت خود خواندند. چون علی(ع) خودداری کرد و استنکاف ورزید، تصمیمهایی ناروا گرفتند و اندیشههایی خطرناک درباره او نمودند تا در نتیجه علی با آنان بیعت کرد.
واکنش علی(ع)
هان! به خدا قسم ابوبکر پسر ابوقحافه جامه خلافت را پوشید در حالی که میدانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر میشود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمیرسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن فرسوده، و کم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت میشود!
نهج البلاغه ترجمه حسین انصاریان
در روز سقیفه، علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص پذیرش بیعت و نیز زمان بیعت او، میان مورخان اختلافنظر وجود دارد. به گفته شیخ مفید (درگذشته ۴۱۳ق) عالم شیعه، محققان از شیعه برآنند که علی بن ابیطالب هرگز با ابوبکر بیعت نکرد.
علی(ع) در همان روزهای نخستین که عاملان سقیفه سعی در اجبار وی به بیعت با ابوبکر داشتند در سخنانی خطاب به آنان گفت:
- «من از شما به خلافت سزاوارترم، من با شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوارترید که با من بیعت کنید، شما خلافت را از انصار گرفتید، و به قرابت و نزدیکی با رسول خدا بر آنها احتجاج کردید و به آنها گفتید: چون ما به پیامبر نزدیکتریم و از اقربای او هستیم به خلافت سزاوارتر از شما هستیم، و آنها نیز روی همین اساس، پیشوایی و امامت را به شما دادند. من نیز با همان امتیاز و خصوصیت که شما بر انصار احتجاج کردهاید با شما احتجاج میکنم (یعنی همان قرابت و نزدیکی با رسول خدا) پس اگر از خدا میترسید با ما از در انصاف درآیید و همان را که انصار برای شما پذیرفتند شما نیز برای ما بپذیرید، و گرنه دانسته به ستم و ظلم دست زدهاید.»
به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظرهای ملایم اما صریح با ابوبکر داشت و طی آن ابوبکر را به تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهلبیت پیامبر(ص) محکوم کرد، ابوبکر با پذیرش استدلالهای امیرالمومنین منقلب شد و تا مرز بیعت با علی(ع) بهعنوان جانشین پیامبر نیز پیش رفت اما پس از مشورت برخی یارانش از این کار منصرف شده است.
علی(ع) به مناسبتهای مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از خطبههایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است. وی در ابتدای این خطابه گفته است: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد، من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند.»
به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شبها دختر پیامبر را سوار مرکبی نموده و به خانهها و محافل انصار میبرد و یاری میخواست و پاسخ میشنید: «ای دختر پیغمبر!ا با ابوبکر بیعت کردهایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمیکردیم، علی(ع) نیز جواب میداد: آیا پیغمبر را دفن نکرده درباره خلافت نزاع میکردم؟
«خلافت که در روزهای آخر حیات پیغمبر نزد بسیاری حق علی بن ابیطالب شناخت میشد از دست وی خارج گشت و بین دیگران دست به دست شد و علی(ع) هم چندی بعد که فاطمه وفات یافت بیعت کرد، خواه و ناخواه.»
واکنش فاطمه(س)
فاطمه زهرا(س) پس از واقعه سقیفه با آن و نتایج برآمده از آن مخالفت کرد و آن را تخلف از سفارشات پیامبر(ص) اعلام کرد. از جمله این مخالفتها سخنانی است که حضرت فاطمه(س) هنگام وقایع مربوط به گرفتن بیعت از علی(ع) و محاصره خانه وی، ایراد کرد. و نیز خطبهای معروف به خطبه فدکیه که دختر پیامبر در مسجد مدینه ایراد کرد.
بنابر گزارشهای تاریخی، حضرت زهرا(س) هنگامیکه در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را میگذراند نیز در سخنانی با زنان مهاجران و انصار که به عیادتش آمده بودند، سقیفه را خروج از دستورات پیامبر(ص) دانست و درباره زیانهایی که در آینده برای اسلام به بار خواهد آورد، هشدار داد.
سقیفه از منظر مستشرقان
- هنری لامنس و نظریه مثلث قدرت: هنری لامنس (۱۸۶۲-۱۹۳۷م) نظریهپرداز بلژیکی، در مقاله «مثلث قدرت؛ ابوبکر، عمر و ابوعبیده» ادعا کرد که هدف مشترک و همکاری نزدیک این سه تن در زمان حیات پیامبر(ص) آغاز شده و این قدرت را به آنان داد که خلافت ابوبکر و عمر را پایهگذاری کنند و اگر ابوعبیده در دوران حیات عمر از دنیا نرفته بود، قطعاً وی خلیفه منصوب بعدی از جانب عمر بود. وی در پی ادعایی معتقد است عایشه و حفصه دختران ابوبکر و عمر که از همسران پیامبر بودند، پدران خود را از هر حرکت و اندیشه محرمانه شوهرشان آگاه نموده و این دو تن موفّق شدند اعمال نفوذ زیادی در کارهای پیامبر اسلام داشته و از همین راه بوده است که در پی کسب قدرت برآمدند.
- نظریه کایتانی: شرقشناس ایتالیایی، لئون کایتانی در مباحث مقدماتی کتاب تاریخ اسلام از عمق اختلاف بین ابوبکر و بنیهاشم یاد کرده و از ادعای خلافت ابوبکر در جمع انصار در سقیفه بنیساعده، چند ساعت پس از رحلت پیامبر(ص)، اظهار تعجب میکند. کایتانی جدی بودن بالقوه ادعای علی(ع) را برای خلافت، با ردّ روایات متداول که ابوبکر در جمع انصار در ادّعای خود برای جانشینی به اولویت حقوق قریش بهعنوان قبیله پیامبر(ص) متوسل میشود، تلویحاً تأیید میکند؛ زیرا این بحث داعیه علی(ع) را که نزدیکترین خویشاوند پیامبر بود تقویت میکرد. به نظر وی اگر محمد(ص) میتوانست برای خود جانشینی انتخاب کند احتمالا ابوبکر را بر هرکس دیگری ترجیح میداد؛ با این وجود کایتانی در یکی از مجلدات بعدی تاریخ اسلام، نظریه «مثلث قدرت: ابوبکر، عمر و ابوعبیده» لامنس را مناسبترین نظریه درباره ریشههای خلافت عنوان میکند.
- ویلفرد مادلونگ: وی در کتاب جانشینی پیامبر اسلام(ص) این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی معتقد است بر خلاف اعتقاد اکثر تاریخنگاران، شورای سقیفه در ابتدا جهت تعیین خلیفه مسلمانان راهاندازی نشده بود و از آنجا که نظریه خلافت، بهعنوان جانشینی پیامبر در جامعه اسلامی سابقهای نداشته، تصور این که انصار، با تجمع خود به دنبال آن بوده باشند، دور از ذهن است. مادلونگ معتقد است: انصار با این تصور که در پی رحلت محمد(ص) بیعت با او نیز به پایان رسیده و فروپاشی جامعه سیاسی که پیامبر آن را بنا کرده محتمل است، در صدد انتخاب رهبری از انصار برای اداره امور شهر مدینه بود و به همین روی بدون مشورت با مهاجران گرد هم جمع شدند. تصور انصار بر این بود که مهاجران دلیل موجهی برای اقامت در مدینه ندارند و به شهر خود مکه مراجعت خواهند کرد و آنانی که تمایل به ماندن دارند احتمالا حکومت انصار را خواهند پذیرفت.
وی این فرضیه جدی را مطرح میکند که فقط ابوبکر و عمر معتقد بودند که جانشین محمد(ص) حاکم بر تمام عرب است و چنین خلافتی فقط شایسته قریش است.
مادلونگ معتقد است ابوبکر قبل از رحلت پیامبر (ص) برای تصدی عنوان خلافت تصمیم داشته و برای رسیدن به این آرزو، قصد داشته است مخالفان قدرتمند خود را از راه بردارد. در رأس این مخالفان، اهلبیت محمد(ص) قرار داشت که در قرآن مرتبهای بالاتر از سایر مسلمانان به آنان عطا شده بود. ابتکار عمل انصار در برگزاری اجتماع سقیفه، فرصت مناسبی برای ابوبکر در جهت رسیدن به هدفش فراهم آورد، وی ابتدا عمر و ابوعبیده را که در آن جمع هیچ احتمال پیروزی ندارند بهصورت نمایشی بهعنوان نامزدهای جانشینی مطرح میکند و روشن است که این پیشنهاد جدی نبوده و فقط برای ایجاد مشاجره بین جمعیت بوده است تا در نهایت قضیه به نفع وی تمام شود.
به اعتقاد مادلونگ، استدلال اهلسنت و دانشمندان غربی مبنی بر اینکه علی(ع) به دلیل جوان و بیتجربه بودن نسبت به سایر صحابه مانند ابوبکر و عمر داوطلبی جدی نبوده، کاملا خلاف واقع است و دلایل دیگری از جانب ابوبکر موجب عدم مطرح شدن علی(ع) شده است.
واقعه سقیفه از منظر کلام شیعه
به اعتقاد شیعیان تجمع در سقیفه و نتایج آن تخلف از دستورات صریح پیامبر درباره جانشینی امام علی(ع) پس از خود است. شیعه برای ردّ مشروعیت سقیفه و اثبات حقانیت علی(ع) در جانشینی پیامبر به تفسیر برخی آیات قرآن، وقایع تاریخی و روایاتی استناد کردهاند که در منابع اهلسنت نیز وجود دارد و مهمترین آنها واقعه غدیر و روایات مربوط به آن است. به اعتقاد شیعیان در واقعه غدیر خم، پیامبر، جانشینی علی(ع) را بهعنوان اکمال رسالت خود به مسلمانان اعلام کرد.
محمدرضا مظفر، ۱۷ روایت متواتر و یا مشهور که مربوط به وقایع مختلف تاریخی است نقل میکند که پیامبر در ضمن آنها به جانشینی علی(ع) پس از خود با تصریح و یا کنایه اشاره کرده است. واقعه انذار عشیره، حدیث غدیر، پیمان اخوت، غزوات خندق و خیبر، خاصف النعلین، مسدود کردن درب خانههای اصحاب به مسجد النبی غیر از خانه علی(ع) و احادیثی مانند: «إن علیا منی و أنا من علی، و هو ولی کل مؤمن بعدی»، «لکل نبی وصی و وارث و إن وصیی و وارثی علی بن ابی طالب» و «أنا مدینة العلم و علی بابها» از آن جملهاند. آیه ۵۵ سوره مائده معروف به آیه ولایت، آیه ۳۳ سوره احزاب معروف به آیه تطهیر، آیه ۶۱ سوره آل عمران معروف به آیه مباهله نیز آیاتی از قرآن هستند که متکلمان شیعه برای اثبات جانشینی علی(ع) بعد از پیامبر به آنها استناد کردهاند.
پیامدها
برخی از محققان، بسیاری از وقایع تاریخی پس از رحلت رسولالله را نتیجه واقعه سقیفه میدانند. برخی از این وقایع عبارتند از:
- هجوم به خانه فاطمه(س): بنا به گزارشها طرفداران خلافت ابوبکر، پس از ماجرای سقیفه و خودداری برخی از صحابه از جمله امام علی(ع) از بیعت با ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی(ع) به خانه فاطمه هجوم بردند. به باور شیعیان، حضرت فاطمه در اثر جراحاتی که بر او در این ماجرا وارد شده بود، به شهادت رسید.
- مصادره فدک: بعضی تحلیلگران تاریخ، معتقدند گرفتن فدک از فاطمه(س) پس از سقیفه در جهت مبارزه اقتصادی با اهلبیت بوده است. این اقدام، هم پایههای حکومت خلیفه اول را محکم میکرد و هم مانع خاندان رسول الله(ص) از مبارزه و مخالفت میشد.
- واقعه کربلا: به اعتقاد برخی تغییرِ مسیر جانشینی پیامبر در سقیفه موجب شد انتخاب خلیفه از هیچ قانونی پیروی نکند. ازاینرو خلیفه مسلمانان روزی در مشاجره انصار و چند نفر از قریش، روزی با وصیت خلیفه اول، روزی با شورای ششنفره و روزی هم معاویه برای یزید بیعت گرفت. یزید نیز عامل واقعه کربلا گردید.سید محمدحسین تهرانی عالم شیعه (۱۳۴۵-۱۴۱۶ق) پس از نقل اشعار قاضی ابیبکر بن ابیقریعه درباره علی(ع) در توضیح بیت «|و اَریتکم ان الحسین اصیب فی یوم السقیفة» گفته است که اگر خلافت علی(ع) را غصب نمیکردند تیر حرمله به گلوی علیاصغر نمیرسید. همچنین محمدحسین غروی اصفهانی، (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق)، از عالمان شیعه نیز در شعری این مضمون را بیان کرده است:
فما رَماه اِذْ رَماهُ حَرمَله | و انَما رَماهُ مَن مَهَّدَ له | |
سَهمٌ اَتی مِن جانب السقیفه | و قَوسُه عَلی یدِ الخلیفه | |
و ما أصاب سَهْمُهُ نَحرَ الصّبی | بَل کَبدَ الدینِ و مُهجة النَبی |
ترجمه:حرمله نبود که تیر انداخت، بلکه کسی تیر را رها کرد که زمینهساز آن بود، تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود و تیر او نه بر گلوی کودک، بلکه بر قلب دین و جان پیامبر نشست.
نَیِّر تبریزی هم در اشعار خود به این نکته اشاره کرده است.
کانکه طرح بیعت شورا فکند | خود همانجا طرح عاشورا فکند | |
چرخ در یثرب رها کرد از کمان | تیر کاندر نینوا شد بر نشان |
سقیفه و اصل اجماع
یکی از منابع استنباط احکام، نزد اهلسنت، اجماع است، که در ماجرای سقیفه نیز به عنوان یکی از علتهای مشروعیت انتخاب ابوبکر به آن استناد میشود.
به اعتقاد برخی محققان شیعه، اهلسنت برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت و خلافت ابوبکر به اجماع امت، تمسک و استناد کردند. آنان هم در امامت عامه و هم امامت خاصه، بحث اجماع را که صحیحبودن توافق مردم را اثبات میکند، با هدف تقابل با عقیده شیعه و نفی نیاز به وجود امام معصوم، ابداع کردهاند. به نظر این محققان طرح اندیشه اجماع عکسالعملی در برابر قصه سقیفه و خلافت ابوبکر و توجیهی برای آن است و توسعه آن به سایر معارف مانند امامت عامه و مسائل و فروع فقهی، تلاش برای صحه گذاشتن بر این اعتقاد است.
تکنگاریها
واقعه سقیفه در منابع تاریخی اسلامی ذکر شده است، کتابهایی چون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی و مانند آن به این واقعه اشاره کرده و جزئیات آن را ذکر کردهاند. در عین حال تکنگاریهایی نیز به طور اختصاصی به این جریان همراه با بررسی و تحلیل آن پرداختهاند که برخی از آنها عبارتند از:
- السقیفة: نوشته ابیصالح السلیل بن احمد بن عیسی (حیات در حدود قرن سوم هجری)
- السقیفة و بیعة ابیبکر: نوشته محمد بن عمر واقدی (۱۳۰-۲۰۷ق).
- السقیفة : نوشته ابیمخنف لوط بن یحیی بن سعید (درگذشت ۱۵۷ق).
- سقیفه و اختلاف در تعیین خلیفه: نوشته سحاب بن محمد زمان تفرشی. چاپ سال ۱۳۳۴ش در تهران.
- السقیفة: نوشته ابیعیسی الوَراق محمد بن هارون.
- السقیفه: محمدرضا مظفر.
- جانشینی محمد: ویلفرد مادلونگ.
- سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، نویسنده: مرتضی عسکری.
- السقیفة و الخلافة: عبدالفتاح عبدالمقصود.
- السقیفة و فدک: احمد بن عبدالعزیز جوهری بصری.
- مؤتمر السقیفة، دراسة موضوعیة لاَخطر حادث فی تأریخ الإسلام السیاسی: باقر شریف قرشی.
- مؤتمر السقیفة نظرة جدیدة فی التاریخ الاسلامی: سید محمد تیجانی سماوی.
- ناگفتههایی از سقیفه (رویکردها، پیامدها و واکنشها): نجمالدین طبسی.
در آیینه شعر
اعتراض به انتخاب ابوبکر به جانشینی پیامبر و نادیده گرفتن حق اهلبیت(ع) در این امر، موضوع اشعار شعرای عرب و فارسزبان گردیده است. در برخی از این اشعار به طور مستقیم به واقعه سقیفه اشاره شده است مانند این چند بیت از شعری سروده قاضی ابیبکر بن ابیقریعه
يا من يسائل دائبا عن كل معضلة سخيفة | لا تكشفن مغطأ فلربما كشفت جيفة | |
ولرب مخبوء بدا كالطبل من تحت القطيفة | ان الجواب لحاضر لكنني اخفيه خيفة | |
لولا اعتداء رعية القى سياستها الخليفة | وسيوف اعداء بها هاماتنا ابدا نقيّة | |
لنشرت من اسرار آل | محمّد جملاً طریفة | |
تغنیکم عمّا رواه | مالک وابوحنیفة | |
وأریتکم أن الحسین | أُصیب فی یوم السقیفة | |
ولأی حال لحدت | باللیل فاطمة الشریفة. |
ترجمه:١ ـ اى كسى كه با جِدیت و تَعَب بهطور استمرار از هر مسئله مشكل و پیچیده واهى و سست پرسش مىكنى! و البتّه سرپوشِ این شىء مستور و پوشیده شده را بر ندار، زیرا چه بسا سرپوش از روى مُردارى گندیده بردارى!
٢ ـ و چه بسا چیز پوشیده شده و مستور، همانند طبل پر بانگ از زیر قطیفه و روپوش آشكار مىشود. حقّاً جواب تو آن طور كه مىخواهى بفهمى در نزد من حاضر است ولیكن من از دهشت و ترس از بیان آن را مخفى مىدارم.
٣ ـ اگر تعدى و تجاوز به رعیتى كه سیاست امور آنها را خلیفه در دست گرفته است نمىبود؛ و اگر شمشیرهاى دشمنان كه مَغْز و مُخّ سرهاى ما را بیرون مىكشید و ظاهر مىكرد، نمىبود؛
٤ ـ هر آینه من از اسرار آل محمد مطالب نادر و داستانهاى ناشنودنى را بیان مىكردم كه از آنچه مالك و ابوحنیفه گفتهاند و روایت كردهاند شما را بىنیاز مىنمود!
٥ ـ و من به شما نشان مىدادم (و همانند آفتاب روشن مىساختم) كه حُسین در روز سقیفه بنىساعده در زیر شمشیرها قطعه قطعه شد.
پانویس
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، دار صادر، ج۳، ص۲۲۹-۲۲۸.
- ↑ رجبی دوانی، تحلیل واقعه سقیفه بنیساعده با رویکرد به نهجالبلاغه، ۱۳۹۳ش، ص۸۰.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۴۷.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.
- ↑ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵.
- ↑ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، دار الکتب العلمیه، ج۳، ص۷۳.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۲-۵۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۶۰؛ بلاذری، أنساب الأشراف، اعلمی، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۲-۵۳.
- ↑ عبدالمقصود، السقیفه و الخلافه، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۷.
- ↑ ابن قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۱-۲۶.
- ↑ ابن قتیبة، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.
- ↑ معیر و دیگران، بررسی تأثیر اعزام لشکر اسامه بر چگونگی مشارکت سیاسی نخبگان مهاجر و انصار در سقیفه، ص۱۵۵.
- ↑ بیضون، رفتارشناسی امام علی(ع)، ۱۳۷۹ش، ص۲۹-۳۰.
- ↑ مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۹۵-۹۷.
- ↑ ابنکثیر، البدایه والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۶۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ جوهری بصری، السقیفة و فدک، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۴۲.
- ↑ جوهری بصری، السقیفة و فدک، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۶۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، ۱۳۸۷ش، ص۷۶.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۱، ص۵۸۱؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینی، ج۵، ص۱۹۰.
- ↑ جوهری بصری، السقیفة و فدک، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۳۷.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۶، ص۱۷.
- ↑ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، مکتبة آیةالله مرعشی النجفی، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۵۶.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۶، ص۱۱.
- ↑ رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، نشر المرتضی، ج۱، ص۱۱۵-۱۳۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، مکتبة آیةالله المرعشی، ج۶، ص۱۳.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۶۹ش، ص۷۱.
- ↑ ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۰-۳۱.
- ↑ تیجانی، مؤتمر السقیفة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۷۵.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۱۶، ص۲۳۳-۲۳۴؛ اربلی، کشف الغمة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۴۹۲.
- ↑ لامنس، مثلث قدرت: ابوبکر، عمر ابوعبیده، ص۱۲۶، به نقل از: مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۱۵.
- ↑ رجوع کنید به: مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۱۷-۱۸.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۱.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۱.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۱.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۵۱-۵۲.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۶۲.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۶۲.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۶۲.
- ↑ مادلونگ، جانشینی محمد، ۱۳۷۷ش، ص۶۵.
- ↑ مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۶۰-۶۵.
- ↑ مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۶۰-۶۶.
- ↑ مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۶۶.
- ↑ نگاه کنید به ابنعبدربه، العقد الفرید، دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۳.
- ↑ طبری امامی، دلائل الامامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.
- ↑ عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، ۱۳۸۷، ص۱۱۵.
- ↑ داودی و رستمنژاد، عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ۱۳۸۸ش، ص۱۱۵-۱۲۶.
- ↑ تهرانی، امامشناسی، ۱۴۱۶ق. ج۸، ص۶۷.
- ↑ به نقل از: داودی و رستمنژاد، عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۶.
- ↑ نیر تبریزی، دیوان آتشکده، ۱۳۱۹ش، ص۵۹.
- ↑ حسینی خراسانی، بازکاوی دلیل اجماع، ۱۳۸۵، ص۱۹-۵۷.
- ↑ حسینی خراسانی، بازکاوی دلیل اجماع، ۱۳۸۵، ص۱۹-۵۷.
- ↑ حسینی خراسانی، بازکاوی دلیل اجماع، ۱۳۸۵، ص۱۹-۵۷.
- ↑ حسینی خراسانی، بازکاوی دلیل اجماع، ۱۳۸۵، ص۱۹-۵۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، دار الاضواء، ج۱۲، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به: عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، ۱۳۸۷، ص۷۳ و ۷۶؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۰۵.
- ↑ تهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۸، ص۶۷.
- ↑ یکی از بستگان سعد بن عباده فریاد زد و جمعیت را از خطری که سعد را تهدید میکرد، آگاه کرد. عمر، در پاسخ گفت: بکشیدش که خدایش بکشد! سپس بالای سر سعد رفته و گفت: میخواستم چنان لگدمالت کنم که عضوی از اندامت سالم نماند. قیس، فرزند سعد، نیز برخاست ریش عمر را به چنگ گرفت، گفت: به خدا قسم اگر تار مویی از سر او کم کنی، با یک دندان سالم برنمیگردی! سعد نیز خطاب به عمر فریاد زد: به خدا سوگند، اگر بیمار نبودم و آنقدر توانایی داشتم که از جای برخیزم، در گذرگاهها و کوچههای مدینه چنان غرّشی از من میشنیدی که خود و یارانت، از ترس، در بیغولهها پنهان میشدید؛ و در آن حال، به خدا سوگند تو را نزد کسانی میفرستادم که تا همین دیروز زیردست و فرمانبردارشان بودی نه آقا و بالاسرشان.(ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۷.)
- ↑ برخی ابیات اشعار ابوسفیان: بنیهاشم لا تطمعوا النّاس فیکم/ و لا سیما تیم بن مرّة او عدی/ فما الامر الاّ فیکم و الیکم/ و لیس لها الاّ ابو حسن علی: ای بنیهاشم، راه طمع حکومت کردن را بر مردم ببندید، بهویژه بر دو قبیلۀ تیم و عدی (قبیلههای ابوبکر و عمر). این حکومت از آن شماست، از آن شما بوده، باز هم باید به شما بازگردد. کسی لیاقت زمامداری را بهجز ابوالحسن علی(ع) ندارد. ابا حسن فاشدد بها کفّ حازم/ فانّک بالامر الّذی یرتجی ملی/ و انّ امرءا یرمی قصی وراءه/ عزیز الحمی و النّاس من غالب قصی: ای ابوالحسن، با دستی کاردان و نیرومند، حکومت را قبضه کن؛ چه، تو بر آنچه امید میرود نیرومند و توانایی. و البتّه مردی که قصی پشتیبان اوست، حقّ او پایمالشدنی نیست و تنها (اخلاف) قصی، مردمی از نسل غالباند. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ج۶، ص۱۷-۱۸.
- ↑ إِنَّمٰا وَلِیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ. «ولی شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات میدهند.»
- ↑ إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. «بیگمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
- ↑ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ. «هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
منابع
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، گردآورنده: احمد بن محمد حسینی، بیروت، دار الاضواء.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهجالبلاغه، محقق:ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی(ره).
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
- ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، بیجا، دار الکتب العلمیة، بیتا.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، محقق: علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق.
- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، مکتبة بنیهاشمی، ۱۳۸۱ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، محقق: محمدباقر محمودی، احسان عباس، عبدالعزیز دوری، محمد حمیدالله، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- بیضون، ابراهیم، رفتارشناسی امام علی(ع)، ترجمة علیاصغر محمدی سیجانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹ش.
- تهرانی، سید محمدحسین، امامشناسی، مشهد، علامه طباطابیی، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
- تیجانی، محمد، مؤتمر السقیفه، لندن، مؤسسة الفجر، ۱۴۲۴ق.
- جوهری بصری، احمد بن عبد العزیز، السقیفة و فدک، محقق: محمدهادی امینی، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- زرینکوب، عبدالحسین، بامداد اسلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
- زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، دار الکتب العلمیة، بیروت، منشورات محمد علی بیضون.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة، تصحیح علی میرشریفی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مصحح: موسوی خرسان، محمدباقر، مشهد، نشر المرتضی.
- طبری امامی، محمدبن جریر، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، محقق: ابراهیم، محمد ابوالفضل، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق.
- عبدالمقصود، عبدالفتاح، السقیفه و الخلافه، بیروت، دار المحجه البیضاء،، ۱۴۲۷ق.
- عسکری، مرتضی، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، به کوشش: مهدی دشتی، قم، دانشکده اصول الدین، ۱۳۸۷ش.
- مادلونگ، ویلفرد، جانشینی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، مترجم: احمد نمایی، محمدجواد مهدوی، جواد قاسمی، حیدر رضا ضابط، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
- مظفر، محمدرضا، السقیفة، مقدمه محمود مظفر، قم، مؤسسة انصاریان للطباعة و النشر، ۱۴۱۵ق.
- معیر، زیبا و حسین مفتخری؛ صادق آیینهوند؛ علی رجبلو، «بررسی تأثیر اعزام لشکر اسامه بر چگونگی مشارکت سیاسی نخبگان مهاجر و انصار در سقیفه و تثبیت خلافت»، مطالعات تاریخ اسلام، شماره ۱۷، سال پنجم، تابستان ۱۳۹۲ش.
- منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، قم، مکتبة آیةالله مرعشی النجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
- نیر تبریزی، دیوان آتشکده، کتابفروشی هاتف، تبریز، ۱۳۱۹ش،
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بیجا، مکتبة الثقافة الدینی، بیتا.
پیوند به بیرون